مردم از خدا بترسید که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید ، و سازنده‏اى که در ساخته خویش نیارمید ، و گردآورنده‏اى که به زودى گردآورده‏ها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد ، و حقى که به مستحقش نرساند ، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند . با گرانى بار بزه ، باز گردید ، و با پشیمانى و دریغ نزد پروردگار خود رسید . « این جهان و آن جهان زیانبار ، و این است زیان آشکار . » [نهج البلاغه]
حریم خلوت انس

خدای من، اون روز وقتی میخواستم تو نمازم سجده کنم یه مورچه کوچولو اومد رو مهرم. من که نمیدونم چرا اومد و چکار داشت؟ چی میخواست بگه؟ ولی سعی کردم سرمو یه جوری رو مهر بذارم که جای اونم بشه و یه وقت اون مخلوق کوچولوتو زیر سجده گاه له نکنم. 

چرا؟

چون داشتم نماز می خوندم، باهات حرف می زدم، توجه داشتم که داری می بینی و بعدا توبیخ میشم.

ولی چرا گاهی به خودم اجازه می دم یه آدم گنده رو له کنم، نابودش کنم، شخصیتشو به لجن بکشم؟ چرا توجه ندارم که داری می بینی؟ چرا توجه ندارم که این از مورچه خیلی بزرگتره؟ چرا توجه نمی کنم خدایی که در سیاهی شب حرکت یک مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه رو زیر نظر داره منو هم زیر نظر داره؟

 خدای مهربان من و خدای مهربان همه انسانها

 قلب من و همه انسان های بی توجه را متوجه خودت کن

آمین



  • کلمات کلیدی : در خلوت خویش
  • محرم دل ::: پنج شنبه 86/2/13::: ساعت 9:58 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 6

    بازدید دیروز: 9 کل بازدید :15686

    >> درباره خودم <<

    >>دسته بندی یادداشت ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    حریم خلوت انس

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<